بی حوصله



داخلی-رینگ بوکس
دو نفر داخل رینگن
یک ادم قوی هیکل 3 ادم کوچک
صدای زنگ به صدا درمیاد
دختری به طرف مرد تماشاچی که تنها روی یک کاناپه به همراه یک سگ نشسته سینی رو دراز میکنه و مرد یک شات برمیدارد
بوکسرها مسابقه رو شروع میکنند
هر دو مرد کوچک از دیدن قد و اندازه مرد شوکه شدند و بهم نگاه میکنند
هردو حمله میکنند و مرد قوی رو میزنند .مرد مثل ستون محکمه.مرد کاملا در وسط رینگ ایستاده است و دستانش را به دو طرف باز کرده است و فقط مشت ها را نظاره میکند.
مرد از ظرف کنارش تکه گوشتی برمیدارد و به دهن سگ میندازد و سر ان را نوازش میکند
مرد کوچک 1 سعی میکند یکی از پاهایش را بردارد و بلند کند
مرد دومی دارد مدام به صورتش میکوبد
مرد سومی مدام دارد به کمرش میزند
مرد تنومند چشمانش را که بسته بود باز میکند و به رئیسش نگاه میکند
رئیسش سری تکان میدهد
مرد کوچک که پاهای مرد را نمیتواند تکان دهد به سمت طناب میره و خودش رو هل میده تا خودش رو به مرد تنومند بزنه ولی مرد تنومند با یک ضربه پا محکم میزنه تو صورتش و مرد پخش زمین میشه
مرد شماره دو کمی عقب میره و حمله میکنه مرد تنومند گردنشو میگیره و با دو دستش میبره بالا
مرد شماره 3 چوبی که کنار رینگه رو برمیداره و محکم میزنه به پشت مرد تنومند.چوب میشکنه.مرد تنومند با یکی از دستاش گردن مرد دوم رو میگیره و هر دو رو بالا میبره مرد شماره 3 بلند میشه ضربه ای میزنه مرد تنومند هر دو نفر رو میکوبه به هم و مرد اولی رو برمیداره و بالا میبرتش و کمرشو میشکنه سپس از وسط دو نصفش میکنه استخون کمرش میزنه بیرون سپس پرتش میکنه بیرون از رینگ
سپس مرد شماره 2 رو از  گردن میگیره و از زمین بلند میکنه و به صورتش مشت های سنگین میزنه
مرد شماره 3 میاد بهش نزدیک بشه با پشت دستش بهش میزنه و مرد شماره 2 رو میندازه گوشه رینگ سپس مشت های وحشتناکی روانش میکنه و صدای خرد شدن دنده های مرد میاد و با یک مشت به قلبش مرد میفته رو زمین.سپس برمیگرده و دست مرد شماره 3 رو که میخواست با اهن بزنه رو میگیره و اهن رو میندازه دور

شب ، بلند­ی­های کوه را در برمی­گرفت و مرد هیچ چیز نمی­دید . همانطور که از کوه بالا می­رفت ، چند قدم مانده بود به قله ، پایش لیز خورد و در حالی که سقوط می­کرد از کوه پرت شد و فقط لکه­ های سیاه در مقابل چشمانش می­دید،فکر می­کرد مرگ چقدر به او نزذیک شده است . ناگهان طناب گیر کرد و بدنش میان زمین و آسمان معلق ماند . در لحظه ای چاره ای نداشت جز این که فریاد بزند : خدایا کمکم کن » . ناگهان صدایی پر­طنین در آسمان پیچید :

- از من چه می­خواهی ؟!

- ای خداوند بزرگ نجاتم بده

- واقعاً باور داری که می­توانم تو را نجات دهم ؟

 بقیه داستان در ادامه مطلب




ادامه مطلب


تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دور افتاده برده شد او با بی قراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد او ساعت ها به اقیانوس چشم می‌دوخت تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمدسر آخر نا امید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بوداو عصبانی و اندوهگین فریاد زد: خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»


بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب


روزی عزرائیل به خدا گفت،پروردگارا اگر اجازه میدهی من وسعت بهشت را طی و اندازه بگیرم؟پروردگار اجازه داد،عزرائیل سی هزار سال در بهشت پرواز کرد و جایی نرسید، آمد نزد پروردگار و گفت:پروردگارا خسته شدم به من قدرتی عطا فرما بازهم اندازه بگیرم،خداوند به عزرائیل قدرتی بیشتر داد و عزرائیل سی هزار سال دیگر در بهشت پرواز کرد و خسته شد و نزد خدا آمد و گفت:خدایا بازهم خسته شدم به بال های من توان چند برابری میدی بیشتر اندازه بگیرم؟خدا به بال هایش نیرویی چند برابر داد و عزرائیل باز هم رفت و عزرائیل تا سی هزار بار نزد خدواند آمد و طلب نیرویی بیشتر کرد تا بهشت را اندازه بگیرد

بقیه داستان در ادامه مطلب


ادامه مطلب


بنام حضرت حق


حضرت نوح به اخرای عمرش رسیده بود و عزرائیل مثل همیشه مامور قبضه روح کردنش بود.وقتی عزرائیل به خانه نوح رسید،دید خانه نوح اینقدر کوچک است که پاهای نوح از خانه زده بیرون.عزرائیل داخل شد،اقای نوح که دراز کشیده بود به عزرائیل گفت بلند شم؟عزرائیل گفت نه راحت باشید،عزرائیل گفت:اقای نوح شما که اینقدر عمر کردید (در برخی کتاب ها نقل شده 1000 و دربرخی 1300 سال) لااقل یه خونه میساختین پاهاتون ازش نزنه بیرون

بقیه داستان در ادامه مطلب



ادامه مطلب


به صداهای باران،آتش،تند باد،دریا احتیاج دارید؟اینم سایتش،میتونید اپلیکیشن برنامه را از بازار دانلود کنید،البته به اسم Relax Rain که این اپلیکیشن نیست ولی مشابه همین سایت عمل میکنه و حتما با هدفون گوش بدید و لذت ببرید.


https://www.rainrainapp.com



سایت goodreads یکی از بهترین سایت ها برای پیدا کردن جدیدترین کتاب های انتشار شده در جهان میباشد،این سایت در واقع یک شبکه اجتماعی برای دوست داران کتابه،شما میتونید از جدیدترین کتاب های منتشر شده اطلاع پیدا کنید،کتاب هارو بخرید،لیست دلخواه خود را بسازید،به کتاب ها رای بدید ،نظر خود را برای دیگر کاربران به اشتراک بزارید،گروه تشکیل بدید،دوستان جدید پیدا کنید و آنها را اضاه کنید و.گودریز بیش از 20 میلیون کاربر فعال داره و بیش از 10 میلیون کتاب را در ارشیو خود جای داده است !


https://www.goodreads.com




آخـــــــــــ
قربون خدایی بشم که بخشنده اس

امام صادق علیه السلام فرموند: هر کس گناهى کند هفت ساعت از روز درباره آنها به او مهلت دهند پس اگر سه بار گفت:استغفر اللّه لذى لا اله الا هو الحى القیوم» آن گناه بر او نوشته نشود

خدایا از من بگیر،آنچه را که میخواهد تو را از من بگیرد



بالاخره بعد از کلی تبلیغ و هایپ سریال هیولا منتشر شد.

قسمت اولش رو امروز دیدم

نتیجه تصویری برای سریال هیولا


دوبار هم دیدم و بازم باید ببینم


داستان خوب و ریتم خوبی داشت نه زیاد حرف میزدند و نه زیاد لفت میدادن.همه چی سرجای خودش بود و توقع داشتم این سریال مدیری در فضای رئالیست اتفاق بیفته که همینم شد.دفعه دوم که دیدم چیزهای جدیدی فهمیدم ! بازم باید ببینم چیزای جدیدی ببینم سریالای مدیری پر از نیش و کنایس و فقط با خوب دیدن و خوب شنیدن میشه پیام سکانس رو گرفت



آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها