بنام حضرت حق


حضرت نوح به اخرای عمرش رسیده بود و عزرائیل مثل همیشه مامور قبضه روح کردنش بود.وقتی عزرائیل به خانه نوح رسید،دید خانه نوح اینقدر کوچک است که پاهای نوح از خانه زده بیرون.عزرائیل داخل شد،اقای نوح که دراز کشیده بود به عزرائیل گفت بلند شم؟عزرائیل گفت نه راحت باشید،عزرائیل گفت:اقای نوح شما که اینقدر عمر کردید (در برخی کتاب ها نقل شده 1000 و دربرخی 1300 سال) لااقل یه خونه میساختین پاهاتون ازش نزنه بیرون

بقیه داستان در ادامه مطلب



ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها